English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4363 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stabilization U برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
sabot U کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
summit U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summits U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
back lash eliminator U تعادل در مسیر مرده
stabilize U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilising U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilized U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilised U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilizes U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
trajectories U مسیر گلوله
trajectory U مسیر گلوله
trajectories U منحنی مسیر گلوله
trajectory U منحنی مسیر گلوله
ballistic U منحنی مسیر گلوله
nonrigidity U عدم ثبات مسیر گلوله
nonrigidity U عدم ثبات گلوله در مسیر
plane of departure U سطح قائم مسیر گلوله
descending branch U شاخه نزولی مسیر گلوله
stabilizing fin U پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
flat trajectory U سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
grazing point U نقطهای که مسیر گلوله به مانع برخورد میکند
remaining velocity U سرعت گلوله در نقاط مختلف مسیر حرکت
trajectory shift U انحراف مسیر سهمی گلوله ازمسیر استانداد بالیستیکی
level point U سطح دریا نقطه هم افق مسیر سهمی گلوله
trajectory scorer U وسیله ارزیابی دقت و صحت مسیر سهمی گلوله
ballistics of penetration U شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
keyholing U رقص و جست و خیز گلوله درروی مسیر عدم ثبات مسیرگلوله
clues U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clue U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
angle of arrival U زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
lead collision course U مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
self poise U تعادل بدون پایه یا پشیبان تعادل ناپایدار
inducted U برقرار کردن
inducting U برقرار کردن
inducts U برقرار کردن
set up U برقرار کردن
induct U برقرار کردن
walras law U براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
call to order U به حفظ انتظام دعوت کردن نظم مجلسی را برقرار کردن
safety U برقرار کردن تامین
reinstated U دوباره برقرار کردن
reinstates U دوباره برقرار کردن
communicate ارتباط برقرار کردن
reintegrate U مجددا برقرار کردن
to induct into a seat U در جایی برقرار کردن
to make a connection U رابطه ای برقرار کردن
reinstall U دوباره برقرار کردن
reinstating U دوباره برقرار کردن
reinstate U دوباره برقرار کردن
instate U برقرار کردن منصوب نمودن
To bring about a reconciliation. U آشتی دادن ( برقرار کردن )
To establish( make) contact. U تماس دایر ( برقرار ) کردن
establishing U برقرار کردن احراز کردن ثابت یا پابرجاکردن
establish U برقرار کردن احراز کردن ثابت یا پابرجاکردن
establishes U برقرار کردن احراز کردن ثابت یا پابرجاکردن
establishments U محل کار برقرار کردن قرارگاه
establishment U محل کار برقرار کردن قرارگاه
touches U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
telecommuting U ارتباط برقرار کردن راه دور
touch U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
talk U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talks U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talked U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
counterweight U حالت تعادل وزنه تعادل
counterweights U حالت تعادل وزنه تعادل
drifts U انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drift U انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drifting U انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drifted U انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trend U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trends U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sensing U تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
frangible bullet U گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
fire ball U گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
appoints U برقرار کردن منصوب کردن
institute U برقرار کردن تاسیس کردن
instituting U برقرار کردن تاسیس کردن
institutes U برقرار کردن تاسیس کردن
instituted U برقرار کردن تاسیس کردن
appoint U برقرار کردن منصوب کردن
ogive U ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
balance U موازنه کردن تعادل
stabilization U متعادل کردن تعادل
disequilibrate U بدون تعادل کردن
balances U موازنه کردن تعادل
dud U منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof U ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
velocity jump U جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
ball U گلوله کردن
to round up U گلوله کردن
clew U گلوله کردن
bullet-proof U ضد گلوله کردن
fasted U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
multithread U طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
switched network backup U انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
grooves U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
groove U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
spot U مشاهده کردن گلوله ها
slugged U گلوله باران کردن
shell off U گلوله باران کردن
slug U گلوله باران کردن
shoot U پرتاب کردن گلوله
spots U مشاهده کردن گلوله ها
discharge U خالی کردن گلوله
slugs U گلوله باران کردن
lack vt U با گلوله سوراخ کردن
cannonade U گلوله باران کردن
shoots U پرتاب کردن گلوله
crane rail U مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
bombing U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarding U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombards U بمباران کردن گلوله باران کردن
to wind up U کوک کردن اماده کردن گلوله
to roll a huge snowball U گلوله بزرگی از برف درست کردن
nuclear stalemate U گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
quamdiu bene se gesserit U تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
windage U حرکت سمتی اثر باد درمنحرف کردن گلوله
square base U کف گلوله یا قسمت ته گلوله
bombardments U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardment U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
shells U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
indefeasible U برقرار
confirmed U برقرار
established U برقرار
on U برقرار
track U تعقیب مسیر کردن
tracked U تعقیب مسیر کردن
path sweeping U پاک کردن مسیر
taxiway U مسیر تاکسی کردن
setting out U پیاده کردن مسیر
tracks U تعقیب مسیر کردن
staking U پیاده کردن مسیر
direction U مسیر هدایت کردن
side spray U بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
to set in U برقرار شدن
enactor U برقرار کننده
track U دنبال کردن یک مسیر به درستی
routes U مسیر چیزیرا تعیین کردن
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
route U مسیر چیزیرا تعیین کردن
tracks U دنبال کردن یک مسیر به درستی
barometric leveling U تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
maintain U نگهداشتن برقرار داشتن
maintains U نگهداشتن برقرار داشتن
maintained U نگهداشتن برقرار داشتن
to install oneself in a place U در جایی برقرار شدن
midcourse guidance U هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
transit route U مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
balisage U مشخص کردن مسیر جاده باچراغهای راهنما
stand-offs U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
meandered U پیچ وخم داشتن مسیر پیچیدهای را طی کردن چماب
lead the way <idiom> U جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
meander U پیچ وخم داشتن مسیر پیچیدهای را طی کردن چماب
vectors U راه یا مسیر هواپیما بازگشتن در حال طی کردن بودن
meandering U پیچ وخم داشتن مسیر پیچیدهای را طی کردن چماب
maeander U پیچ وخم داشتن مسیر پیچیدهای را طی کردن چماب
monroe effect U اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
meanders U پیچ وخم داشتن مسیر پیچیدهای را طی کردن چماب
vector U راه یا مسیر هواپیما بازگشتن در حال طی کردن بودن
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
fire lane U مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
We finally succeed in making a radio contact. U عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
combined communication board U هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
initialing U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
female U سوراخی که سوزنی وارد آن میشود تا اتصال برقرار شود
initialled U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
circuits U مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
circuit U مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
initialling U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initial U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com